ادمها شبیه وبلاگشان ...

ساخت وبلاگ
امید ازدواج کرد .. با همون هرزه  همونی که باعث طلاق گرفتن ما شد ! عکسشون رو کنار همدیگه دیدم و دستام یخ زدن  دیشب عکس رو که دیدم فقط حس مردن داشتم و بس  پر از خشم بودم  ولی امروز آرومم... این روزها حس مردن دارم .خشمم زیاده ..انگار از همه بدم اومده حوصله این وبلاگ رو هم ندارم ..حوصله کامنت تایید کردن رو ندارم ...این وبلاگ یه روزی دفتر خاطرات من بود ..ولی الان هیچی نیست .هیچی.. ....   یه روزی از طلاق می ترسیدم ...به سرم اومد ! از ازدواج امید و اون هرزه می ترسیدم ...به سرم اومد ! دیگه می خوام از هیچی نترسم .. ادمها شبیه وبلاگشان ......
ما را در سایت ادمها شبیه وبلاگشان ... دنبال می کنید

برچسب : name,meaning,m, نویسنده : dzahra136221 بازدید : 230 تاريخ : شنبه 18 دی 1395 ساعت: 17:20

صبح روز از دست دادنش هیچ وقت فکر نمی کردم دوام بیاورم هیچ وقت فکر نمی کردم به زندگی برگردم هرگز فکر نمی کردم بتوانم از ته دل بخندم.. اما حالا که نگاه می کنم می بینم قوی تر از آن چیزی هستیم که گمان می کنیم.. آنقدر قوی هستیم که حتی وقتی یک چیزی دارد از درونمان کنده می شود هم صورتمان به خودش سیلی می زند و رنگ خودش را حفظ می کند... آنقدر قوی هستیم که حتی چشمهایمان،چشمهای وراجی که همیشه پته ما را روی آب می ریزند هم می توانند فردای روز از دست دادنمان سکوت کنند...   فهمیده ام که از دست دادن اصلا پروسه عجیبی نیست... فقط دردناک است! و دردناک بودن هم اصلا عجیب نیست .. فقط غم انگیز است!.. و غم انگیز بودن... و غم انگیز بودن همه ی هستی ماست.     پ ن:توی گروه دوستام نوشتم: امروز حالم خوبه...خوب خوب...سرکار رفتن واقعا واسم نعمته ، امروز که مدرسه رفتم برعکس دو روز قبلی انگار جون گرفتم یهو...بیحسی بدنم رفت...تلخیم رفت...زنگ تفریح سوم بود که دیدم چای توی دستمه ودارم می خندم و حرف می زنم با همکارهام...وقتی هم برگشتم برای روژان کیک تولد گرفتم...همونی که می دونم عاشقشه...براش شمع روشن ک ادمها شبیه وبلاگشان ......
ما را در سایت ادمها شبیه وبلاگشان ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dzahra136221 بازدید : 297 تاريخ : شنبه 18 دی 1395 ساعت: 17:20

خدایا...

نمی خواهی امتحان هایت را تمام کنی؟!

تو که خوب می دانی

من اگر صبر ایوب داشته باشم...

عمر نوح ندارم...

ادمها شبیه وبلاگشان ......
ما را در سایت ادمها شبیه وبلاگشان ... دنبال می کنید

برچسب : m,meaning,0, نویسنده : dzahra136221 بازدید : 224 تاريخ : شنبه 18 دی 1395 ساعت: 17:20

من، فراموش می شوم... راحت تر از رده پایی بر برف که زیر برفی تازه مدفون می شود... راحت تر از عطر گیجی در هوا که با رهگذری تازه که از کنارت رد می شود و راحت تر از آنکه فکر میکنی، فراموش می شوم...   و چقدر دروغ گفتن در پاییز آسان است، وقتی یادت نمی آید ... کدام یکشنبه عاشق ترین زن دنیا بودم... و کدام یکشنبه پیراهنت آنقدر آبی بود.... ادمها شبیه وبلاگشان ......
ما را در سایت ادمها شبیه وبلاگشان ... دنبال می کنید

برچسب : فراموش میشوم, نویسنده : dzahra136221 بازدید : 277 تاريخ : شنبه 18 دی 1395 ساعت: 17:19

ادمها شبیه وبلاگشان ......
ما را در سایت ادمها شبیه وبلاگشان ... دنبال می کنید

برچسب : جشنواره غذا در مدارس,جشنواره غذا در تهران,جشنواره غذا در مهد کودک, نویسنده : dzahra136221 بازدید : 276 تاريخ : شنبه 18 دی 1395 ساعت: 17:19

عکس حذف شد ..

 

خسته شدم از تو نوشتن

کمی از خودم می نویسم

من،

تو را دوست دارم...

ادمها شبیه وبلاگشان ......
ما را در سایت ادمها شبیه وبلاگشان ... دنبال می کنید

برچسب : دختر زیبای من,دختر زيباي من,دختر زیبای من شعر, نویسنده : dzahra136221 بازدید : 257 تاريخ : شنبه 18 دی 1395 ساعت: 17:19

امروز عصر زهرا و غریبه دوست وبلاگیم اومده بود پیشم...چندین ساله زهرا رو می شناسم...شما اکثرا  می شناسیدش... با هم نشستیم به حرف زدن ...چای خوردیم و حرف زدیم و حرف زدیم و حرف زدیم... سه تا کول دیسک آورده بود و من هر چی فیلم خوشکل داشتم توی کامپیوترم براش کپی کردم.. فکر کنم یه بیست تایی فیلم بودن..همه هم جدید... آلبوم عروسی ام رو هم نشونش دادم...دفتر خاطرات امید رو هم خوندیم و کلی فحشش دادیم!!...همون دفتری که خاطراتش با اون لجن رو توش نوشته بود..   با زهرا که هستم انگار نمی فهمم زمان چطور می گذره.... یهو نگاه میکنم می بینم چندین ساعته کنار هم هستیم.. بعد که زهرا رفت فیلم دختر رو نگاه کردم...وای عاشق فیلمش شدم...بازی فرهاد اصلانی فوق العاده بود... فیلم درباره یه دختر آبادانی بود با یه پدر متعصب!... بازیگرها همه عالی بودن و فیلمنامه هم قوی... دوست داشتید فیلم خوب ببینید اینو بهتون پیشنهاد میدم..   پ ن1...فردا تایم صبحم...امشب رو باید زود بخوابم..   پ ن2....روژان بهم میگه :مامانی دوستت چقدر قشنگ بود. چقدر بوی خوب میداد..   پ ن3:اینم یه کاردستی ساده با جوراب...البته ادمها شبیه وبلاگشان ......
ما را در سایت ادمها شبیه وبلاگشان ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dzahra136221 بازدید : 303 تاريخ : شنبه 18 دی 1395 ساعت: 17:19

ناظم مدرسه مون بهم یه نفر رو معرفی کرده...گفت شرایط هردوتون عین همدیگه است...اون آقا یه دختر سه ساله داره که با خودش زندگی میکنه.. گویا چند سالیه از خانومش طلاق گرفته... سنش هم به من می خوره... همکارم عکس من رو گرفت و نشونش داد...اون آقا هم صورتم پسند کرد!..بعد گفت باید از دور منو ببینه تا تیپ و لباس و اندام من رو ببینه...یه روزی که من سر ایستگاه پیش همکارهام ایستاده بودم اون آقا اومده از دور منو دیده و باز پسند کرده البته اینم بگم که من اون روز ندیدمش!... خلاصه که امروز همکارم گفت اون آقا شماره ات رو خواسته و می خواد باهات صحبت کنه...گفته تن صداش هم برام مهمه به همکارمون گفتم :این آقا زیادی حساس نیست؟مثلا اگه صدای من به نظرش جالب نباشه می خواد خواستگاریش رو بهم بزنه؟ .... این از این... یه چیز دیگه...هنوز نه به داره نه به باره...مامان بق کرده و گفته روژان نباید با اون مرد تو خونه تنها بمونهمیگه ممکنه مرده روانی باشه و بچه رو اذیت کنه!!... بهش گفتم: مادر من اون مرد هم الان نسبت به دخترش همین حساسیت رو داره..ممکنه اونم فکر کنه من ممکنه آسیب برسونم به دخترش... اگ ادمها شبیه وبلاگشان ......
ما را در سایت ادمها شبیه وبلاگشان ... دنبال می کنید

برچسب : من و خواستگارانم,من و خواستگارام,من و خواستگارهایم, نویسنده : dzahra136221 بازدید : 266 تاريخ : شنبه 18 دی 1395 ساعت: 17:19